_____________________________________________________




 

(Sri Chinmoy1931–2007) سری چینموی

- برگردان به فارسی: ظاهر .ت. ناسوت
 -

(ممنون از جناب نوذر الیاس که مرا به شکسته گی این  برگردان متوجه ساختند)
  


-مرگ سرانجام نیست -

 مرگ سرانجام نیست.

 مرگ هرگز نمی تواند سرانجام باشد.

 مرگ، راه است.

 زندگی، راه رو

 روح، راه نما.

 ...

ذهن، به مرگ می اندیشد.

 دل، به زندگی

 روح، به جاودانگی.












-  "هم" سفر ... -

سفر ما،
شکست.
بود من، شکست.
نه ی مانده ازما،
شکست.

زان شب دگر،
یاد سفری نيست.
نه ی ترا ، چرا تکرار کنم؟
ره کرده، در راهیم
این گذر را،
غیر از من و تو،
همسفری نيست،

همه چیز شکست....



*************************



- سرود -


سرودی گنگ،
بی فراز و فرود
در لحظه های فراموشی
همچون پرنده ی که بال هایش را بی حرکت گسترده
زمان را در فراموشی شامگاهی یک روز می پیماید.










(هیزل هال Hazel Hall 1886-1924)
برگردان به فارسی: ظاهر . ت. ناسوت


- دو بخیه -

باد با سوزن باران می دوزد.
سوزن درخشنده ی بارش
برلباس نازک زمین
بخیه می زند. در او،
در او، در او، در او.

آه،
باد بارها بامن دوخته.
یک، دو، سه.
بهار بایست ارمغانش عالی باشد.
گلدوزی شده از ابریشم سبزه های سبز
که مثل بهاران دیگر تن پوش کنی.
یک، دو، سه

گل زعفران دانه دانه آنطوری به ظرافت و وسواس درست
شود که مباد از زمین رنگ بردارد.
از پی زعفران، لاله ها
آن همه زیبایی را
تن پوش ظریفی از بهار خواهند پوشید.
باد باید با سوزن باران بدوزد
با سوزن درخشنده ی باران
بدوزد بر تن خاک لباس.
دراو، دراو،دراو
برای همه ی بهاران نیآمده
یک، دو، سه.












شعر از: فرانسس لدویج
Francis Ledwidge (1887-1917)
برگردان به فارسی: ظاهر . ت. ناسوت

برای او، که نیست

روی سنگ پوشیده از خزه
پرنده ی سیاه می خواند.
زنبق های آبی* در نوسان
سایه ها دمیده و دراز
کشتی در دریا.
ترانه، برای تو
کشتی برای من


پرنده ی سیاه می خواند
صدای درون آشفته ام را می شنوم
با نوسان زنبق های آبی
باد را از دور می بینم
ولی اندوه و سکوت،
سوگ سرود درختان.
سکوت برای تو،
غم و اندوه برای من.


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
*من معادل فارسی گل Bluebells را زنبق آبی نوشته ام. چون نام  فارسی- کابلی این گل را نمی دانم.





رای دویل

"گاردین" از چهارده نویسنده ی معاصر و شناخته شده خواست که ده اصل مهم یا ده "قانون طلایی" داستان نویسی را توضیح دهند. از جمع نظر های آنها من توضیح نویسنده معروف "رای دویل" را برای برگردان به فارسی برگزیدم.


انتخاب نظر "رای دویل" برداشت شخصی من است . منظورم برتری دادن این نوشته بر بقیه نیست.
                                                                                                     ظاهر تایمن "ناسوت"


ده روش برای نوشتن از دید آقای رای دویل



1.هیچگاه عکس نویسنده مورد علاقه خود را روی میز کار خویش نگذارید، به خصوص اگر این نویسنده باوجود معروف بودنش ، خودکشی هم کرده باشد .

2 در نوشتن به خود سخت نگیرید. یک سطر در میان، یا در خط بعدی بنویسید. صفحه را با سرعت پر کنید. تمام کردن هر صفحه را یک موفقیت کوچک حساب کنید .

3. آنگاه که نوشتن را به پنجاه صفحه رساندید . با وسواس مواظب کیفیت نوشته باشید.

4. نوشته ی خویش را در اسرع وقت نام گذاری کنیدد. دیکنز نام کتاب " Bleak House " اش را پیش از نوشتن کتاب می دانست.

5. کار خویش را با دیدن و خواندن چند "وب سایت " در چند روز خلاصه نکنید. مگر اینکه برای پژوهش باشد.

6. داشتن "واژگنج" خوب است . اما بهتر است که سر دست نباشد. چون هرچه را مغز شما می آفریند بهتر است.

7. برخی اوقات به وسوسه های خویش اجازه دهید که شما را به کاری دیگری وادارد. بطور مثال شستن زمین آشپزخانه ، لباس شستن . که می توانید این ها را تجربه و پژوهش حساب کنید.

8 از تغییر دادن ذهن خویش نهراسید. همیشه با گذر از ایده های خوب به ایده های بهتری می رسید . من روی یک رمان در مورد یک گروه به نام "پارتیشن" کار میکردم. سپس تصمیم گرفتم که آنرا " Commitments "نام بگذارم.

9.وقت خویش را برای جستجو و یافتن کتابی را که هنوز ننوشته اید در amazon.co.uk هدر ندهید.

10. وقت زیاد روی "زندگی نامه" ی کتاب صرف نکنید.













- شعر از شاعر چینایی :تی آر. سم حمیل
برگردان به فارسی: ظاهر تایمن "ناسوت" -



- من و کوه -

پرنده ها از آسمان غیب شدند

حالا آخرین ابر هم دور می شود

من و کوه باهم نشسته ایم

تا آنگاهی که، تنها کوه بماند.













- شعر از:Stephen Crane
برگردان به فارسی: ظاهر تایمن "ناسوت" -



- در بیابان -

دیدم زنده جان وحشی و عریان 

قلبش در دست

روی زمین نشسته

و، از او می خورد.

پرسیدم:  دوست خوب

تلخ نیست – تلخ، جواب داد

بلی، ولی خوشم می آید

از این تلخی، خوشم می آید،

چون قلب خودم است.













- شعر از:هیلری هل
برگردان به فارسی: ظاهر تایمن "ناسوت" -


-فراموش کن
-
همه را فراموش کن،

بدی های زندگی ات را.

چیز های که ترا درهم و برهم کرد.

فراموش کن آدم ها را ،

آدم های بد را،

کسانی را که بتو بد کردند،

افرادی را که به تو و دوستانت

خوب نبودند.

لحظه های خراب را از یاد ببر،

لحظه های پر از سرور را فراموش کن.

هر خاطره یی را از یاد ببر،

یاد هر خنده ی را از حافظه ات بزدای،

همه ی خوبی ها را از یاد ببر،

فراموش کن هرچه خوش بود.

چون در ته ی دلت،

می دانی،

تو می دانی،

هیچ چیزی یکسان نمی ماند.













- ضیافت -

پلنگ زخمی

تنهای اش را

می غرد

دردش را

می خروشد

کفتار ها ،

چشم‌براه ‌ ضیافتی ...















تشکر از خانم مهرگان، که به این سروده، سو دادند.


امید - وار


ای پُر از امید

آرزوهایت را می خواهم

همه را بَه من بده.

ترانه های قلبت را می خواهم،

همه را بمن بیار.

تا ترا،

دور از چشم خشن دنیا،

با ابریشم اَبر، بپوشانم.














- شعر از: شیل سیلورستین -
- برگردان : ظاهر تایمن "ناسوت"-

- جایی که پیاده رو به آخر می رسد -

پیاده رو هم در جایی به آخر می رسد،

پیش از آنکه سرک بیآغازد.

آنجایی که، علف سبز، نرم و سپید می روید،

آنجایی که آفتاب، سرخ و روشن می تابد،

جایی که پرنده ی مهتاب، خسته از پرواز،

در سردی خوش آیند خنک - نعنایی، آرمیده

بیا برویم. اینجا دودش سیاهی به هوا می پاشد

سرک هایش تاریک اند و پر پیچ و خم.

دور از چاله های که از آنها گل های قیر می روید

ما باید راه بیفتیم با گام های حساب شده نه با عجله

و دنبال کنیم خط های تباشیری سپید را

تا آنجایی که پیاده رو به آخر می رسد.

بلی، ما باید راه بیفتیم با گام های حساب شده، نه با عجله

و می رویم همره با خط های سپید تباشیری، تا جای که می روند

برای کودکانی که خط کشیده اند و کودکانی که می دانند،

پیاده رو در کجا به آخر می رسد.














- شعر از: لنگستون هیوز -
- برگردان به فارسی : ظاهر تایمن "ناسوت" -
 
 
 
 
- خودکشی -

آرامش خاموش و  سرد دریاچه

ازمن،  

تقاضای بوسه کرد.