_____________________________________________________





ایلاگردی* انترنتی ...

پیاله قهوه ی تلخ را روی میز گذاشته، کمپیوتر را روشن می کنم…

روان تشنه ام به قول مولانا "روزگار وصل" می جوید.

با رغبت و شوق سرگردانم. می پالم. چشمانم از عنوانی به عنوانی و از برگی به برگی می لغزند. بی خیال به ذوق خود، سره و ناسره می کنم.

از بلاگی به بلاگی می "پرم". این جا و آنجا، گاهگاهی وادار به مکث می شوم. در نوشته ها با سرگردانی وبی حوصله گی می پالم تا چیزی بیابم. خودم هم نمی دانم دنبال چی ام. ولی می پالم.

به سایت های که "معروف" های انترنتی ما قلم می زنند. می روم. کنجکاوم. می خواهم ببینم که "سرداران" انترنتی چه متاعی را برای عرضه "ساخته" اند. قصدن نوشتم "ساختن". چون دیریست که نوشته ها، از آفرینش به دور اند. نوشته ها را می سازند. نمی نویسند.

از صد جا می گیرند و به یک جا پینه می کنند. در پیشانی "آفرینش" خویش با خط درشت می نویسند که:
نویسنده: اکادمیسین، پروفیسور، داکتر، متخصص، کاندیدای اکادمیسین، انجنیر و ...

از بازار "دزدان قلمی" فراتر می روم. مشکل من هنوز  آخر نه شده...
 نادرستی املایی و انشایی همره با بی هوده نویسی نوشته ها خسته ام می کند. ناراحت و بی حوصله می شوم . می خواهم شکایت کنم . دلم به کفیدن می رسد. بلاخره نشانی ایمل یک سایت را بر می دارم . یکی از مقاله ها را انتخاب می کنم. غلط های نگارشی اش را در حد توانم می شمارم. همه را ردیف می کنم . غلطی املایی ... انشایی ... دستور زبانی ...
نامه را عنوانی مسول سایت نوشته می کنم . می خواهم ایمیل را بفرستم . در دم آخر تصمیم ام را عوض می کنم . نامه را حذف می کنم …

به خود می گویم یک روز دیگر این کار را با دقت بیشتر خواهم کرد. گپی که سالهاست به خود می گویم.

از "سایت" گردی به "بلاگ" گردی می روم. با این کار از "جمع" گذشته ام. به فرد رسیده ام ...

بلاگ های همدیارهای من برعکس سایت های شان، دنیای دیگریست. تیاتریست از ناهنجاری های اجتماعی افغانستان، افقی و عمودی.

اینجاست که از نظر من و برای من، بلاگ گردی در بلاگ های همدیاران "دل شیر" می خواهد و رگ های عصاب  مثل ریسمان...

چند بلاگ را می گردم. چند پیام را با "احتیاط" می نویسم. در نوشتن پیام باید خیلی مواظب باشم. که نکند . کسی را خدای ناکرده با واقعیت نویسی ام ناخودآگاه  بیآزارم ...

اینجاست که دیگر کم کم تحملم به آخر می رسد. به چهار پنج بلاگی که باید می رفتم، نه رفته ام . به خودم می گویم، آنها باشند به یک فرصت دیگر. چون اطمینان دارم که خوبان، خوبند ...




*اصطلاح  عام در گویش فارسی کابلی است.   "ولگردی" می تواند برابرش در فارسی ایرانی باشد. 

۴ نظر:

کاکه تیغون گفت...

آن نامه را اگر هم نفرستادید کاش اینجا می گذاشتید که فایده آن عام می شد.

نوذر الیاس گفت...

درست است که خوبان خوبند. و این هم درست که خوبان درست می نویسند چون خوبند! ظاهر جان، نامه ها را پاک نکنید بعد ازا ین. اگر می خواهید گراف حوصله ی تان کمی صعود کند نامه ها را به وبلاگی بگذارید.

ليلا حيدري گفت...

سلام جناب وبتان واقعا جالب بود و استفاده كردم موفق باشيد و كامكار

ناشناس گفت...

شما هم از بیکاری نمی توانید چی کنید.