_____________________________________________________





شعر از : ل.س. اسیکوف( L. S. ASEKOFF)شاعر امریکایی
برگردان به فارسی: ظاهر .تایمن. ناسوت


- فاتحان -

آنها گل سپید تسلیم را به ما نشان دادند،
همچنان سرخ را
ما شاهد غلطیدن شان در آستانه ی دروازه های شهر بودیم.

توقف ننگ بود، از آنها عبور کردیم.

خداوندان آسمان،
ما به آنها وعده ی صلح دادیم،
چیزی که از درک شان گذشته بود.
ما به آنها وعده ی آزادی زانو های شکسته را دادیم،
چیزی را که تنها شکست خورده ها می فهمند.

شایعه ها، دلهره انگیزند:
ماهی یی که گپ می زند، زاغ سپید،
و آوازه ی قیام در ولایت های دور،
آشوب نزدیکتر به خانه.
قربانیان یک دیگر را می کشند، ملا داد می کشد،
کی بی تقصیر است؟

خداوند آسمانها، مگر دیگر به زمین کاری ندارد؟
آنهایی که می کشند مگر مرگ را به خطر نمی اندازند؟

مسیر ما را ستاره ها راه نما شد،
به شهر خود که رسیدیم
دیدیم که در غیاب ما
در میان دیوار های بزرگ بازار
مجسمه ی از "فابوس" خدای وحشت
برپا کرده اند.

همین که ما شاهد شکست خوردن شان بودیم
شاید کنجکاوی مارا ببخشند
بعد اینهمه زیستن بین ما بیگانه ها،
هراس دیگر از چی ؟



۳ نظر:

مهرگان گفت...

به به! ما را خوش آمد این شعر... در اصل اوایل شعر بیشتر. اواخر شعر خالی به نظر گناهکار ما آمد که خداوند آسمان ها خواهد بخشید.
من فکر می کنم این ترجمه ی تان بهتر از ترجمه های پیش است. یا شاید چون شعر دگرگونه است یا هم کدام دلیل دیگر دارد که بر ما معلوم نیست.
سبز بمانید

ظاهر گفت...

تشکر مهرگان گرامی که خواندید.
از نظر تان هم سپاس!

زنده باشید.

نوذر الیاس گفت...

آنهایی که می کشند مگر مرگ را به خطر نمی اندازند؟ می اندازند، ولی استلال می کنند که آنان خدایی خدمتگاران زندگی اند.