_____________________________________________________


 






- "من" و بی هوده گی ... -


نمیدانم در کجا و چگونه، در سراشيبی از "معنی" ، به همواری ی بي هوده گی ی  پوچ رسیدم .
چون دیگر در این لحظه های مانده و گندیده معنی ی جز دروغ نمی بینم . . .

حس می کنم که چون تابوت فرسوده ی بوی کهنه گی و مرگ می دهم. در لحظه های عقیم زمان
مثل گناهی شده ام که نفرین خداست ...

شاید می خواهم ادامه ام را از کهنه گی بزادیم تا احمقانه امیدوار هیچ نباشم ...


ظاهر تایمن "ناسوت"






۲ نظر:

مهرگان گفت...

سلام آقای تایمن عزیز، خوشحالیم که بخش نظرات را به روی بنده های خدا باز نمودید.
سبز بمانید و خالی از حس بیهوده گی

. گفت...

تشکر بی بی مهرگان
زنده باشید.