_____________________________________________________









تشکر از خانم مهرگان، که به این سروده، سو دادند.


امید - وار


ای پُر از امید

آرزوهایت را می خواهم

همه را بَه من بده.

ترانه های قلبت را می خواهم،

همه را بمن بیار.

تا ترا،

دور از چشم خشن دنیا،

با ابریشم اَبر، بپوشانم.





۶ نظر:

نوذر الیاس گفت...

از بس که سرعت لالایم زیاد است کم بود که این شعرش را هم خیال ترجمه کنم.

بی سرعت با سرعت، فرق نمی کند، در هر فرصتی که فرصت برایم دست داد، من دستش را گرفته از رخنه ات به داخل می آیم و می خوانم و لذت می برم و لذت را با خود می برم سر کار و کار را لذت آلود می کنم و ...

مهرگان گفت...

شعر تان به نظر من خوب شروع شده، می توانست کوتاه تر از اینی شود که حالا است، فقط قسمت آخرش کمی سر در گمم کرد...
اگر منظور از "هستی ات" همان " آرزو ها و ترانه ی قلبت" باشد، " روپوش" اینجا چه معنایی دارد؟ آیا حفظ کردن است؟ پنهان کردن؟ یا در کفن ماندن است؟
و "امیدوار" ی از چه است؟ این گره به خوبی باز نشده، اقلن برای من باز نشده.
با این حساب این می تواند شروع یک شعر خوب، یا گوشه ی از یک شعر خوب باشد که باید ادامه پیدا کند، در غیر آن مثل بعضی از شعر های مهرگان ضایع خواهد شد.

ظاهر گفت...

نوذر الیاس گرامی،
بااین سرعت "دل خوش کن"، زمان را می دوم. در امیدی که شاید به "خود" برسم...

ممنون از آمدن پر از صفای تو !

ظاهر گفت...

مهرگان گرامی ممنون نظر موشگافانه ی تان!

چیز های را "کور" نوشته بودم. حالا دیدم.

زنده باشید.

kaaka taighoon گفت...

aanche ra ke hamin lahze eenja mibinim khob zeba ast.

ظاهر گفت...

کاکه ی عزیز،
در "کند و پار" واژه ها چند تایی را بریدیم و دوختیم. تا این سروده به جان آمد...

از محبت شما تشکر.
زنده باشید.